*********◄►*********
چون که شد صیغه عاقد جاری
هر دو گشتند خر یک گاری
بعد آن وصلت خوب و خَرَکی
هردو خوشحال ولیکن اَلَکی
هر دو خرکیف ازین وصلت پاک
روز وشب غلت زنان در دل خاک
نرّه خر بود پی ماچۀ خویش
آخورش چال ، علف اندر پیش
ماچه خر با ادب و طنّازی
داشت می داد خرک را بازی
***
***
بُرد سم های جلو را به فراز
پوزه چرخاند به صد عشوه و ناز
گفت به به چه خر رعنایی
مُردم از بی کَسی و تنهایی
یک طویله خری ای شوهر من
تو کجا بوده ای ، ای دلبر من
بین خرها نبود عین تو خر
آمدی نزد خودم بی سر خر
نه بود مادر تو در بر من
نه بود خواهر تو سرخر من
چون جدا گشتی از آن جمع خران
کور شد چشم همه ماچه خران
بعد ازین در چمن و سبزه و باغ
نیست غیر از من و تو هیچ الاغ
یونجه زاریست در این دشت بغل
ببر آنجا تو مرا ماه عسل
زود می پوش کنون پالون نو
پُر بکن توبره از یونجه و جو
باز شد نیش خر از خوشحالی
گفت به به چه قشنگ و عالی
عرعری کرد به آواز بلند
هردو از فرط خریّت خرسند
ماچه خر بود پر از باد غرور
که عجب نره خری کرده به تور
بعد ماه عسل و گشت و گذار
نره خر گشت روان در پی کار
شغل او کارگر خرّاطی
گاه می رفت پی الواطی
نره خر چون خرش از پل رد شد
با زن خویش شدیداً بد شد
عرعر و جفتک او گشت فزون
دل آن ماچه نگو، کاسۀ خون
ماچه خر گشت، بسی دل نگران
چه کند با ستم نرّه خران
مادرش گفت کنون در خطری
زود آور به سرش کره خری
میخ خود گر تو نکوبی عقبی
مگر از بیخ تو جانا عربی
ماچه خر حرف ننه باور کرد
پالون تاپ لِسَش دربر کرد
دلبری کرد به صد مکر و فسون
ماچه خر لیلی و شوهر مجنون
بعد چندی شکمش باد نمود
از بد حادثه فریاد نمود
گشت آبستن و زایید خری
شد اضافه به جهان کره خری
نره خر دید که افتاده به دام
جفتک خویش بیافزود مدام
ماچه خر داد ز کف صبر و شکیب
در طویله تک و تنها و غریب
یک طرف کره خری در آغوش
بار یک نره خری هم بر دوش
گشت بیچاره ، چو این کاره نبود
جز طلاق از خرنر چاره نبود
کرد افسارو طنابش پاره
شد جدا ماچه خر بیچاره
تازه فهمید که آزادی چیست
درجهان خرمی و شادی چیست
دیگر او خر نشود بیهوده
تازه او گشته کمی آسوده
هرکه یک بار شود خر ، کافیست
بیش از آن احمقی و علافیست
مغز خر خورده هرآنکس که دوبار
با خری باز نهد قول و قرار
گفتم این قصه که خرهای جوان
پند گیرند ز این کهنه خران... 🙈🙈
.
.
.
*********◄►*********
oOoOoOoOoOoO سلام آقای جانان امشب می خوام از لب تشنگان بگم از عزیز کرده ات از جگر گوشه ی رباب از تاج سر اکبر از شهید کوچک به به چه شاهزاده ای شش ماهه بودنش ششصد تا تیر است برای دشمن از اسمش پیداش علی اصغر علی کوچک پس باید هم چو جدش باشد پس باید تیر سه شعبه را تاب بیاورد واااای امان چه کشیدی آقا گلویت را با خون سیراب کردند الهی بمیرم برایت مادرت چه کشید حسین چه کرد چرا سر گردان بود در پشت خیمه ها گهواره ات را چه کردند علی کجا بود تا بغلت کند رقیه کجا بود تابت بدهد تا آرام گیری عباس کجا بود تا نازت را بکشد ببین چقدر خار چشمشان بودی که با تیر سه شعبه حمله می کنند تو فقط تشنه بودی می دانم تو با یه قطره آب سیراب می شدی می دانم اما نمی دانم که چرا با خون سیراب کردند آقا جون اگر این دنیا آبت ندادند عیبی ندارد فاطمه کنار حوض کوثر منتظرت می ماند اصغریم سن پهلوان اکبرین هم زادیسان سنه شاهزاده دیلر،شاه حسینین اوغلی سان ^^^^^*^^^^^ در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄ در سوگ جانان | قسمت سوم ◄
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * از صدای بلند تاپ و توپ پاهام روشو سمت عقب برگردوند منو که دید ابروهاش پرید بالا
ادمیزاد موجود غریبیه تا وقتی بچه س حرص میزنه بزرگ بشه بزرگ که شد حرص میخوره چرا تو بچگیاش ساکن نمونده امروز یه جایی داشتم میرفتم بنظرم چقدر آشنا اومد اون مسیر بخاطر عجله ای که داشتم بیخیالش شدم و رفتم به کارم رسیدم برگشتنی باز همون حس سراغم اومد احساس میکردم قبلا اینجا بودم ولی چیزی یادم نمیومد خلاصه برگشتم توی مسیر یه لحظه رفتم به اون گذشته های دور یه جرقه تو ذهنم زده شد یادم اومد اونجا چرا اینقده اشنا بود برام یادم اومد اون ساختمون نوساز که مث نردبون سقف آسمون رو شکافته بود کجا بود... یادم اومد یه جایی..توی اون محوطه ی ساختمون بچگیامو اونجا گذاشته بودم چقدر از خاطره هام اونجا بودن یادم اومد خیلی چیزا یادم اومد اونجا مدرسه ی ابتدایی من بود که حالا جاشو به یه آسمانخراش داده بود اما یه چیزی برام هنوز گنگه چرا اشک امونم رو بریده ول کنم نیست لامصب .... ****►◄►◄****
❤️ دوست داشتم معلمِ املایِ تو بودم و دوستَت دارم را املا بگویم و هی بپرسم تا کجا گفتم ؟ تو بگویی دوستَت دارم ..♥♥.................. فروغ فرخزاد
امروز زنگ اخر الزامات محیط کارداشتیم ک بسیار درس مزخرفیه و قراربود امتحان بگیره معلممون ما رفتیم نشسیم سره کلاس لام تا کام هم حرفی نزدیم معلم کفت خب کجا بودیم ماهم گفتیم فلان صفحه گفت خب ادامه ی درس و میدم ماهم ساکت شدیم تا اخر ک درس داد تمام یهو یکی از بچه ها گفت خانم قراربود امتحان بگیرید ها جالب اینجاس ک خوده معلمه هم یادش نبود گفت عهههه پس هفته ی دیگه میگیرم
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم